رویکردی نوین به بحث
جنبش سرنگونی طلبی
خسرو دانش

 در میان نظراتی که درمورد بحث سرنگونی و انقلاب ارائه شده خلاء نکته ای مهم شدیدا احساس میشود. این نکته ی این است که هیچکدام از بحثها به این نکته ی مهم اشاره نمیکنند که دلیل اینکه جدا کردن ترم سرنگونی و انقلاب منتفی شده این است که جامعه ی ایران از شرایط یک جامعه ی توده وار جهت سرنگونی متعارف رژیمهای استبدادی عبور کرده و به یک شرایط  مشخص و فراتر از آن رسیده است. جنبشهای اجتماعی مشخصی مطالباتی مطرح کرده اند که نه تنها سرنگونی استبداد اسلام سیاسی را در نظر دارند بلکه فراتر از ان مطالباتی را مطرح کرده اند که تنها یک انقلاب مدرن سوسیالیستی میتواند به آن پاسخگو باشد. درست است که هنوز این جنبشها نتوانسته  اند در جامعه کمیت بزرگی را بسیج کنند، اما با طرح مطالبات مشخص مدرن خود مسیر بعدی جامعه را مشخص کرده اند. امروز هر زنی بخواهد علیه رژیم اسلامی به مبارزه برخیزد بدلیل تثبیت مطالبه خاص این جنبش در جامعه بالجبر مبارزه اش وارد این چهارچوب خاص شده و از یک مبارزه ی کلی با یک رژیم استبدادی به یک مبارزه ی مشخص رادیکال سوسیالیستی جهت داده خواهد شد. کسانیکه مطرح میکنند جنبش سرنگونی طلبی موجود در جامعه ابتدا در صدد سرنگونی استبداد اسلام سیاسی در جامعه است در واقع چشمان خود را به این حقیقت میبندند و با بستن چشمان خود بر آن، جامعه را عملا به عقب سوق میدهند. جامعه ی ایران از حالت توده وار در آمده و به یک تحول مدرن نائل شده که کمونیسم کارگری بخشا در این تحول نقش داشته است. در اوایل انقلاب و قبل از ان جنبشهای اجتماعی سنتی و ایدئولوژیک در جامعه هر مطالبه خاص مردم جهت رفاه و خوشبختی و آزادی را تبدیل به یک اعتراض و مطالبه ایدئولوژیک میکردند، بدلیل اینکه سلطه ی سوسیالیسم اردوگاهی در نیمی از جهان نیز حمل بر مزید شده  این مطالبات خاص را به یک مبارزه ناسیونالیستی ضد امپریالیستی جهت میداد. با فروپاشی این بلوک ایدئولوژیک و اعمال حاکمیت منفی اسلام سیاسی در جامعه ی ایران و از طرف دیگر وقوع انقلاب تکنولوژیک و انقلاب جنسی در غرب زمینه های شکل گیری یک جنبش مدرن در ایران در تقابل با اسلام سیاسی حاکم بوجود آمد. این جنبش مدرن بجای رجوع به جنبشهای ایدئولوژیک و ایدئولوژیها به وضعیتی شبیه تحول مدرنیته در غرب رجوع کرده و استراتژی خود را در یک انقلاب مدرن جستجو کرد. در دوره ی آغازین، جناح دوم خرداد و جنبش دوم خرداد خارج از حاکمیت در صدد اعمال هژمونی خود بر این جنبش مدرن و منحرف کردن آن بر آمد، اما بزودی ماهیت ارتجاعی ناتوان خود را در رهبری جنبش مدرن مردم رو کرد و میدان را به آپوزیسیون پرو غرب داد. طولی نکشید این اپوزیسیون نیز ناتوانی خود را در رهبری مطالبات مدرن مردم رو کرده و از طرف دیگر شکست امریکا در عراق باعث گردید جنبش اپوزیسیون پرو غرب نیز در جامعه حاشیه ای شود. محتوای مدرن مطالبات جنبش مدرن در ایران تنها رهبری جنبش کمونیسم کارگری را طلب میکرد، جنبش کمونیسم کارگری بعنوان یک جنبش کمونیستی با محتوای مدرن. با چرخش بورژوازی معاصراز مدرنیسم به ضد مدرنیسم و از اومانیسم به آنتی اومانیسم باعث گردید تمام مطالبات و جنبشهای مدرن در جامعه پیروزی خود را در هژمونی کمونیسم کارگری جستجو کنند و در نتیجه تحقق این مطالبات فقط با شرط پیروزی انقلاب سوسیالیستی گره خورد. کل جنبشهای بورژوایی در ایران بدلیل استراتژی ارتجاعی نظم نوین جهانی سرمایه داری معاصر غرب در جهان، بویژه در منطقه ی خاورمیانه و با تعیین کننده بودن نقش عنصر مذهب سیاسی در بطن این نظم ارتجاعی، هرگز قادر نخواهند شد موجودیت خود را حتی در یک جامعه ی مدرنیزاسیون جهانسومی تحقق ببخشند، چون حداقلترین آلترناتیو بورژوایی متعارف که سکولاریسم باشد، اشتهای جنبش مدرن مردم را باز کرده و به مطالبات سوسیالیستی مدرن بیشتر دامن خواهد زد. در چنین اوضاعی فقط جنبش کمونیسم کارگری و احزاب مربوط به آن در جامعه قادر به رهبری این مطالبات خواهند شد. با چنین وضعیتی اگر یک حزب کمونیست کارگری از دو ترم سرنگونی و انقلاب صحبت کند در واقع عملا دارد مرحله بندی انقلاب میکند و جنبش مدرن مردم در تقابل با جمهوری اسلامی را دو باره به بورژوازی و مرحله دمکراتیک انقلاب پاس میدهد. تنها یک انقلاب سوسیالیستی مدرن میتواند به مطالبات این جنبش پاسخگو باشد و تراشیدن مانع سناریوهای احتمالی دیگر در مسیر آن عملا در جهت اثبات ناتوانی کمونیسم کارگری عمل خواهد کرد و دوباره جنبش مدرن مردم را به بورژوازی خواهد بخشید. با توجه به این مسائل، متد کمونیستی مشخصی بدست میاید مبنی بر اینکه احزاب کمونیسم کارگری بهتر است  نه بر اساس احتمال سناریوهای بورژوایی و ارتجاعی در آینده بلکه بر اساس مطالبات فعلی جنبش مدرن مردم حرکت خود را تعیین کرده  و نسبت به احتمال سناریوهای دیگر در آینده، تصمیم را بزمان مشخص خودشان حواله دهند، نه اکنون.
با رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر جامعه و طرح مطالبات سوسیالیستی، جنبش مدرن مردم در ایران به جنبشهای مشخصی مثل جنبش چپ دانشجویی، جنبش زنان، جنبش دفاع از حقوق کودکان، جنبش کارگری و غیره تجزیه و تکامل یافته است که به دلیل استبداد موجود در جامعه هم اکنون دارای کمیت مطلوب و بزرگی نیستند، اما این جنبشها با مطالبات خاص خود بعنوان نوک تیز جنبش مدرن مردم عمل کرده و به جنبش سرنگونی مردم چشم اندازی فراتر از سرنگونی صرف رژیم را ترسیم کرده اند. با این احوال جامعه ایران از وضعیت توده وار و سنتی اوایل انقلاب و قبل از انقلاب در آمده و به یک وضعیت پیشرفته از نظر مطالبات و جنبشهای اجتماعی گام گذاشته است. جنبش سرنگونی مردم ایران ضمن اینکه خواستار سرنگونی رژیم اسلامی در جامعه میباشد، در صدد تحقق دیگر مطالبات مدرن و سوسیالیستی خود نیز میباشد. صرف وجود فقط مطالبات مدرن در جهت سکولاریسم و مدرنیسم جامعه را بسمت یک انقلاب سوسیالیستی مدرن سوق خواهد داد. منتهی اینکه آینده ی این جنبش سرنگونی طلبی مدرن چه خواهد شد، دقیقا بستگی به پراتیک احزاب کمونیسم کارگری در جهت تبدیل شدن به یک حزب اجتماعی قدرتمند کمونیستی کارگری و رهبر- سازمانده دارد که بتواند بورژوازی را در زمین خودش شکست بدهد و صرفا منتظر انقلاب حتمی سوسیالیستی نماند. و از طرف دیگر رویکردی که در نظر دارد وضعیت ایران را بمثابه وضعیت توده وار و سنتی اوایل انقلاب و قبل از آن تداعی کند، در نهایت گرایشی رو به عقب بوده و تحول مدرن و جنبشهای اجتماعی مدرن در جامعه را کتمان و انکار میکند. چنین رویکردی به نگرشی منجر میشود که بورژوازی معاصر را هنوز مدرن میداند و معتقد است بورژوازی قادر است جهان را با یک سیاست سکولار و اومانیستی  بورژوایی و جهانی اداره کند.
3 اکتبر 2007